تولد عزیزترین بابای دنبا
سلام نفس مامان ...... قربون اون تکون هات برم که خیلی زیاد شده ا ین روزها وسرگرمی من وبابا مجید این شده که بشینیم و تکون هات رو ببینیم کلی با هم میخندیدم وذوق میکنیم .... خدایا شکرت .... این لحظه رو نصیب همه اونهایی که منتظرن بکن ...الهی امین شیطون من ..... الان ماه رمضونه و من همچنان میرم سر کار.... فدای تو بشم که اینقدر با من همکاری می کنی ..... مامان رو اذیت نمیکنی سر کار.....عاشقتم با بابا مجید صبح ها ساعت ٧:٤٥ بیدار میشیم و٨:١٥ بابا مجید من رو میرسونه سر کار .... ساعت ١ هم می یاد دنبالم..... خیلی بابا مجید مهربونه خیلییییییییییییی خداحفطش کنه.......بعدش من رو میرسونه خونه وناهارم رو اماده مکینه ومیره سر ک...